narcissus
فاصله دختر تا پیر مرد یک نفر بود؛ روی نیمکتی چوبی؛ روبه روی یک آب نمای سنگی. پیرمرد از دختر پرسید : - غمگینی؟ - از ته قلبم آره دخترک بلند شد پیرمرد را بوسید و به طرف دوستاش دوید؛ شاد شاد. چند دقیقه بعد پیر مرد اشک هاش را پاک کرد؛ کیفش را باز کرد؛ عصای سفیدش را بیرون آورد و رفت !!! Am I right=می نه؟ Yes=ها والوو No =نه كاكو Really!! =نه آمو؟؟ Oh my God! =یا ابالفضل Why =بری چی چی؟ bye=كاری باری؟ maybe=گاسم leave me alone= آم برو او ورو بیزو باد بیاد u made me confused= آم کله پرک گرفتم wow= ووی آمووو come here =بی اینجو Take it easy= عامو ولش كن،حوصله داری شمو هم ماشاللو so cute =جونم مرگ نشی! that’s true= همی نه I took my shoes and skipped=ارسیو زدم زیر چلم گوروختم Gas Square=فلکه ی گازو Hard=قایم Tape=نیوار Slow down!=حالو چه خبره؟ You are disgusting=جیگری بشی Sunshine=آفتوو Great=باریكلوو Excuse=بونه Dear=گمپ گلم when some body eats too much=عام بپوكی wait=صبرم بده،امونم بده good quality=خوبوو lizard=كلپوك washing yourself before praying=دست نماز a square shape device that you can pray on it=جنماز How are you=باكیت نی؟ 1-پسر بودن یعنی برو چند تا نون بخر 2-پسر بودن یعنی هی شماره دادن و هی منتظر زنگ بودن 3-پسر بودن یعنی بد و بیراه گفتن به دخترایی كه تحویلشون نمی گیرن 4-پسر بودن یعنی كادو خریدن برا … 5-پسر بودن یعنی جدیدا زیر ابرو برداشتن و پنكك زدن 6-پسر بودن یعنی تا كی مفت خوری می كنی 7-پسر بودن یعنی پس كی دفتر چه آماده به خدمت میگیری 8-پسر بودن یعنی به زور سیكل داشتن 9-پسر بودن یعنی بابا پس كی میری برام خواستگاری 10-پسر بودن یعنی مثل خر حمالی كردن 11-پسر بودن یعنی جوراباتو در بیار حالم به هم خورد 12-پسربودن یعنی چرا كار نمیكنی جون بكن دیگه 13-پسر بودن یعنی ببخشین ماشین و خونه هم دارین كه… از بیل گیتس پرسیدند ثروتمندتر از تو کسی هست؟ در جواب گفت بله فقط یک نفر.پرسیدن ک…ی؟ در جواب گفت سالها پیش زمانی که از اداره اخراج شدم و تازه اندیشه ی طراحی مایکروسافت و تو ذهنم پی ریزی می کردم،در فرودگاهی درنیویورک قبل از پرواز چشمم به این نشریه ها و روزنامه ها افتاد. از تیتر یک روزنامه خیلی خوشم اومد،دست کردم توی جیبم که روزنامه رو بخرم دیدم که پول خورد ندارم و اومدم منصرف بشم که دیدم یک پسر بچه سیاه پوست روزنامه فروش وقتی این نگاه پر توجه من و دید گفت این روزنامه مال خودت بخشیدمش به خودت بردار برای خودت. گفتم آخه من پول خورد ندارم گفت برای خودت بخشیدمش برای خودت. سه ماه بعد بر حسب تصادف توی همون فرودگاه و همون سالن پرواز چشمم به یه مجله خورد دست کردم تو جیبم باز دیدم پول خورد ندارم باز همون بچه بهم گفت این مجله رو بردار برا خودت ،گفتم پسرجون چند وقت پیش یه روزنامه بهم بخشیدی.هرکسی میاداینجا دچار این مسئله میشه بهش میبخشی؟! به قدری این جمله و نگاه پسر تو ذهن من مونده که خدایا این برمبنای چه احساسی اینا رو میگه. زمانی که به اوج قدرت رسیدم تصمیم گرفتم این فرد و پیدا کنم و جبران گذشته رو بکنم ازش پرسیدم من و میشناسی. گفت بله، جناب عالی آقای بیلگیتس معروفید که دنیا میشناسدتون. سالها پیش زمانی که تو پسر بچه بودی و روزنامه میفروختی من یه همچین صحنه ای از تو دیدم گفت که طبیعیه. این حس و حال خودم بود بیل گیتس میگه همواره احساس میکنم ثروتمند تر از من کسی نیست جز این جوان 32
- نه
- مطمئنی؟
- نه
- چرا گریه می کنی؟
- دوستام منو دوست ندارن
- چرا؟
- چون قشنگ نیستم
- قبلا اینو به تو گفتن؟
- نه
- ولی تو قشنگ ترین دختری هستی که من تا حالا دیدم
- راست می گی؟
پسره گفت آره من دلم میخواد ببخشم از سود خودمه که میبخشم
گروهی تشکیل دادم بعد از 19 سال گفتم که برید و اونی که در فلان فرودگاه روزنامه میفروخت و پیدا کنید.یک ماه و نیم مطالعه کردند و متوجه شدند یک فرد سیاه پوسته که الان دربان یک سالن تئاتره. خلاصه دعوتش کردن اداره.
گفتم میدونی چه کارت دارم، میخوام اون محبتی که به من کردی و جبران کنم
گفت که چطوری؟
گفتم هر چیزی که بخوای بهت میدم
(خود بیلگیتس میگه خود این جوونه مرتب میخندید وقتی با من صحبت میکرد)
پسره سیاه پوست گفت هر چی بخوام بهم میدی؟
گفتم هرچی که بخوای
گفت هر چی بخوام؟
گفتم آره هر چی که بخوای بهت میدم
من به 50 کشور افریقایی وام دادم به اندازه تمام اونا به تو میبخشم
گفت آقای بیل گیتس نمیتونی جبران کنی
پرسیدم واسه چی نمیتونم جبران کنم؟
پسره سیاه پوست گفت که :فرق من با تو در اینه که من در اوج نداشتنم به تو
بخشیدم ولی تو تو اوج داشتنت میخوای به من ببخشی و این چیزی رو جبران نمیکنه
ساله مسلمان سیاه پوست
Power By:
LoxBlog.Com |