Blog . Profile . Archive . Email  


narcissus

عکس رادیولوژی که قیچی جراحی 17 سانتی متری را در شکم پت اسکینر 69 ساله در 20 آوریل سال 2004 در سیدنی استرالیا نشان می دهد. خانم اسکینر در ماه می سال 2001 در بیمارستان سنت جورج سیدنی تحت عمل جراحی قرار گرفت اما پس از عمل هنوز از درد شدید شکم رنج می برد و 18 ماه بعد با اصرار وی برای گرفتن عکس رادیولوژی، پزشکان از وجود قیچی در شکم وی آگاه شدند.

این عکس که در 24 آوریل سال 2009 منتشر شد جمجمه چن لیو را نشان می دهد که جسدش در یکم نوامبر سال 2009 در جنوب سیدنی پیدا شد. جسد وی که هدف شلیک تفنگ میخی قرار گرفته بود، در زمان کشف به شدت تجزیه شده بود.

در این عکس به روز شده، تصویر از زن چینی 29 ساله ای به نام لو کویفن گرفته شده که سوزن های درون بدن وی را به نمایش گذاشته است. جراحان چینی قصد دارند 23 سوزنی که توسط پدربزرگ و مادربزرگ لو زیر پوست وی گنجانده شده را خارج کنند. به گفته مسئولان بیمارستان، این سوزن ها با هدف کشتن لو در بدن وی فرو شده تا شاید یک نوزاد پسر جایگزین او شود.

نوشته شده در دو شنبه 4 مهر 1390برچسب:,ساعت 9:56 بعد از ظهر توسط mahsa| |

متولدین فروردین ماه: دختریا پسر فرقی نمی كند، شما باید بدانید چون در ماه اول سال بدنیا آمده اید و كنكور ارشد در ماه آخر سال (اسفند) برگزار میشود، روز امتحان دیر از خواب بیدار میشوید، بعد در ترافیك گیر میكنید واحتمالاً از كوچه كه رد میشوید زنی با یك سطل آب كف از شما استقبال خواهد كرد (به عبارتی بدرقه) از تمام این مخاطرات كه بگذرید، جلوی حوزه امتحانی متوجه گم شدن كارت ورود به جلسه تان میشوید بنابراین توصیه میشود بیخود دنبال دردسر نروید و از هرگونه تلاشی برای رسیدن به مقاطع بالاتر دانشگاهی خودداری كنید!


متولدین اردیبهشت ماه:
اول، قدم نورسیده را به مامان و بابا تبریك میگوییم. تو اگر دختر باشی، اسمت یا نیره است یا حكمیه و اگر پسر باشی اسمت یا هوخشتره است یا آریوبرزن (البته گوسفندان اسمهای دیگری هم دارند)، متولدین این ماه خیلی بیجنبه اند، آخر لزومی ندارد، به بقالی سر كوچه تان پز بدهی كه بعد از یازده سال فوق قبول شدهای، خبر قبولی را احتمالاً در مراسم خاكسپاری یكی از بستگان میشنوی و چنان قهقه های میزنی كه گوركن با بیل و صاحب عزا با دسته بیل به دنبالتان خواهند دوید.


متولدین خردادماه: همانطور كه از اسم ماه تولدتان پیداست، دچار درس خواندن افراطی از نوع طالبانی میباشید (همان خرخوان خودمان) دخترهای خردادی یك روز قبل از كنكور ارشد برایشان خواستگاری پیدا میشود (آنهم كچل پلاك لیزری نمره قبرس)، پس بهتر است كه دنبال بختشان بروند و فرصت را به پسرهای خردادی بدهند (كه برای پنجمین بار امتحان میدهند).


متولدین تیرماه:
یك خبر خوش به شما خواهد رسید. لطفاً جنبه داشته باشید، هیچ ربطی به كنكور ارشد ندارد چون هنوز دو سه ماهی تا امتحان باقی مانده، احتمالاً خبر دوقلو زاییدن گاو پدربزرگتان میباشد یا تصویب طرح افزایش وامهای دانشجویی. فعلاً بهتر است بیخیال فوق شوید. هروقت گاو پدربزرگتان تخم دوزرده گذاشت، آنوقت در امتحان شركت كنید. مطمئن باشید قبول میشوید.


متولدین مردادماه:
داوطلب گرامی ستاره بخت شما در دسترس نمیباشد. لطفاً جهت اطلاع بیشتر با دفتر نشریه یه چیزی بهتر، بخش طالعبینی و فالگیری، تماس بگیرید.


متولدین شهریور(خودم): اشتباه نكنیم باید رشته ی هنر باشید دختر یا پسر خوبم هیچ گنجی بهتر از یك تیپ عجیب و غریب و هیچ عزتی بالاتر از اینكه موهایت را دم اسبی ببندی، وجود ندارد. ناصحم گفت:«كه جز تیپ چه هنر داشت هنر؟» گفتم: ای ناصح عاقل هنری بهتر از این فوق به چه درد میخورد؟! مهم تیپه، كه آخرشی.


متولدین مهرماه: متولدین مهرماه، یا پسرند یا دختر(البته یك سری موجودات دیگر را هم شامل میشود، كه مد نظر ما نیستند)،دخترها بعد از گرفتن لیسانس در كارگاههای قالیبافی مشغول به كار خواهند شد و پسرها اگر پشتكار داشته باشند، به شاطر خوبی تبدیل میشوند. بنابراین خانمها در رشته فرش و آقایان در رشته بسكتبال در امتحان فوق قبول خواهند شد.


متولدین آبان ماه: تو احتمالاً یا ترانه پانزده سال داری و یا سكینه سانزده سال و یا اصغر یازده سال، پس توصیه میشود كه هر وقت به سن قانونی رسیدید، بروید سراغ این جور امتحانها، فعلاً شیرتان را بخورید.


متولدین آذرماه :ای جونممم..... عجب اختربختی دارید آذریها! پسرهای متولد آذر، روز امتحان عاشق میشوند و شكل خانه های سیاه پاسخنامه بیشباهت به قلب (نیزهاش فراموش نشود) نخواهد بودالبته نیاز به درس خوندن ندارن چون اذریها خیلی با هوشن واما خانمها شما در دانشگاه هوشنگ آباد سفلی در یك رشته نیمه پاره وقت شبانه با مدرك معادل، تحت نظر دانشگاه پیام نور (البته با گواهی iso هفت و هشت هزار) قبول خواهید شد. لابد توقع دارید تحویلتان هم بگیرند. (مواظب خودت باش نابغه!)


متولدین دی ماه:
دوست عزیز متأسفانه طالعتان خیلی بد است. شما یا شش سال پشت كنكور میمانید یا هشت سال. اگر شش سال پشت كنكور ماندید كه حتماً دوسال دیگر هم خواهید ماند و سال هشتم قبول میشوید، ولی روز اعلام نتایج دچار عارضه قبلی (منظور همان قلبی است) خواهید شد و جان به جان آفرین تسلیم خواهید كرد. با توجه به هزینه زیاد كفن و دفن خواهشمندیم روی دست پدر و مادر خرج نیندازید، ماه همین جوری شما را دكتر قبول داریم!!

متولدین بهمن ماه: متولدین این ماه باید قبل از اینكه صبح زود از خواب بیدار شوند، توی رختخواب نرمش سنگین انجام داده، بعد 35 دقیقه خمیازه بكشند (كمتر از حد اعتیاد) و مجدداً بخوابند. این كار را تا شب قبل از امتحان به مدت شش ماه انجام دهید تا روز امتحان بدون استرس، به سئوالات پاسخ دهید. قبولی شما را آن هم با رتبه تك رقمی تضمین میكنیم.


متولدین اسفند:
عزیز دلم، اسفند، بدترین زمان ممكن برای به دنیا آمدن است، ـ آخه، عزیز من،ماه قحطی بود ـ چون امتحان كارشناسی ارشد در این ماه برگزار میشود. پسرهای متولد اسفند، احتمالاً به واسطه ضعف در ریاضت پس از چند ترم آب خنك خوردن در پژوهشكدهی ماهانی به همان مدرك لیسانس راضی میشوند و دخترخانمها اگر كمتر سریالهای بیمزه تلویزیون را نگاه كنند، قبولی ارشد جلوی پای آنهاست، اگر نمیبینند به چشم پزشك مراجعه كنند.
نوشته شده در شنبه 2 مهر 1390برچسب:,ساعت 2:28 بعد از ظهر توسط mahsa| |

اعتراف میکنم دوران راهنمایی روز معلم بود
همه تخم مرغ آورده بودن که توش پر گل بود منم از یه تخم مرغ خام آورده بودم که بزنم بخندیم! این اومد داخل همه سرو صدا کردن و شادی کردن تخم مرغارو میزدن به تخته منم این وسط تخم مرغو زدم به تخته ! ترکید رو تخته پاشید همه جا رو لباس معلمم ریخت ! سریع گفت کی بود ؟!!؟ هیچکی هیچی نگفت با این که میدونستن کار منه خلاصه از ته کلاس ۴ ۵ نفر شلوغو آورد بیرون  زدشون ولی نگفتن کار من بود ! چون شاگرد زرنگیم بودم معلمه شک نمیکرد بهم !
وقتی از کلاس اومدیم بیرون تا دو کیلومتر به صورت چهار نعل فرار کردم آخرم سر کوچه گرفتن زدنم

 

 

بچه بودم از خواب که بیدار میشودم چشمام که قی‌ میکرد از مامانم می‌پرسیدم چرا چشمام صبح که از خواب پا میشم توش آشغاله؟ مامانم که خودش دلیلشو نمیدونست بهم میگفت پسرم چون روزا شیطونی میکنی‌ شبا شیطون میاد پی‌ پی‌ می‌کنه تو چشات منم یک شب تا صبح بیدار موندم تا ببینم شیطون کی‌ میاد برینه تو چشمام….

اعتراف میکنم تموم سالهای بچگیم فکر میکردم مامان بابام منو تو حرم مشهد پیدا کردن چون اولین عکسی که از خودم دارم بغل مامانم جلو حرمه

اعتراف میکنم بچه که بودم می خواستم برم دستشویی تلویزیون رو خاموش میکردم تا کارتون تموم نشه و بعد میومدم گریه میکردم به مادرم میگفتم کاره تو بود روشن کردی کارتون تموم شد

 

چند روز پیش دختر خالم گوشیشو خونمون جا گذاشته بود … بهش اس ام اس(!) زدم گوشیتو جا گذاشتی!!!!!!!

 

در اقدامی شجاعانه اعتراف می کنم که از درس تنظیم خانواده افتادم . اونم فقط به این خاطر که در جواب سوال احمقانه استادم که بهم گفت مگه این کلاس جای خوابه ؟ خیلی صمیمی و خرم گفتم : بیخیال استاد . کی تا حالا ۸ صبح خانوادش تنظیم شده !!!!!! کلاس رفت رو هوا استادم منو انداخت بیرون تا کم نیاورده باشه

 

اعتراف می کنم کلاس اول دبستان بودم تحت تاثیر این حرفا که نباید به غریبه آدرس خونتون رو بدید، روز اول به راننده سرویس آدرس اشتباهی دادم و از یه مسیری الکی تا خونه پیاده رفتم و تازه فرداش موقعی که سرویس دنبالم نیومد تازه شاهکارم معلوم شد برای خانواده

 

اعتراف می کنم معلم دوم دبستانم می گفت املا ها رو خودتون بنویسید که من با دوربین مخفی می بینم کی به حرفام گوش می ده … از اون روز کار من شده بود گشتن سوراخ سمبه های خونه و سوال های مشکوک از مامان بابام: امروز کی اومد؟ کی رفت؟ به کدوم وسیله ها دست زد؟
بیشترم به دریچه کولر شک داشتم


اعتراف میکنم بچه که بودم یه بار با آجر زدم تو سر یکی از بچه های اقوام , تا ببینم دور سرش از اون ستاره ها و پرنده ها می چرخه یا نه!!!!! ـ
تازه هی چند بارم پشت سر هم این کار و کردم , چون هر چی می زدم اتفاقی نمی افتاد!!!!


اعتراف می کنم وقتی داداشم دو ماهش بود رفتم خندون تو آشپزخونه، مامانم گفت نارنگیتو خوردی؟ گفتم آره، تازه به آرشم دادم! ـ
بیچاره مامانم بدو بدو رفت نارنگی رو از حلقش کشید بیرون!


اعتراف میکنم چند ماه پیش تو شرکت بودم سر کارام یهو مدیر عامل از تو اتاق خودش گفت: امیــــــــــــــــــر جووون…بلند گفتم جانم؟ گفت خیلی میخوامـــت…. گفتم منم همینطور…. گفت پیش ما نمیای؟؟؟؟ گفتم چرا.. حتماً.. از پشت میزم بلند شدم برم تو اتاقش.. به در اتاقش که رسیدم دیدم داره تلفن حرف میزنه با امیر دوستش
و من از شدت ضایگی دیوارو گاز گرفتم….

 

نوشته شده در دو شنبه 14 شهريور 1390برچسب:,ساعت 11:15 بعد از ظهر توسط mahsa| |

کسانى که خطى نامرتب دارند: احتمالاً در زندگى بسیار فعال هستندو به همین دلیل برایشان مشکل است که بتوانند ثابت و بى تحرک بمانند و برخى از کارهایشان حساب شده و سنجیده نیست. به همین دلیل گاهى اوقات براى دوستان و افراد خانواده غیرقابل پیش بینى هستند. آزادى شخصیتى براى آن ها خیلى مهم است و اهمیت زیادى به استقلال خود مى دهند و ممکن است گاهى خیلى احساساتى رفتار کنند
کسانى دست خط مرتب و خوانایى داشته باشند: مى توان این طور برداشت کرد که آن ها خودشان را بسیار کنترل مى کنند و دوست ندارند به راحتى شخصیت خود را لو بدهند. حتى گاهى اوقات برایشان مشکل است که احساساتشان را بروز دهند و آن را سرکوب مى کنند.
کسى که خیلى پررنگ مى نویسد و قلم را زیاد فشار مى دهد: احتمالاً علاقه زیادى به مخالفت کردن با دیگران دارد؛ چرا که احساس قدرت واعتماد به نفس زیادى مى کند و دوست دارد روى دیگران اعمال نفوذ کند و به همین خاطر شخصیت افراد را درست درک نمى کند.
کسانى که خیلى کمرنگ مى نویسند: احتمال این که فردى حساس و دلسوز باشند بسیار زیاداست و موقعیت دیگران را حتى بیشتر از خودشان درک مى کنند و این امکان نیز وجود دارد که قادر به اثبات حرف خودشان نباشند و خیلى راحت ضربه مى خورند و وقتى دیگران از آن ها انتقاد مى کنند خیلى سریع از موضع خودشان عقب نشینى مى کنند.
کسانی که خیلى کند و آهسته مى نویسند: به سرعت قادر به نشان دادن عکس العمل نیست؛ این افراد احتمالاً به زمان بیشترى براى ابراز عقیده خود نیاز دارند. افرادى که آهسته مى نویسند از نظر خلق و خو اغلب اشخاصى ملاحظه کار و محتاط هستند و در نتیجه به زمان بیشترى براى فکر کردن و فهیدن نیاز دارند و در ابراز احساساتشان هم کند هستند و اغلب دوست دارند هیچ تصمیمى نگیرند تا این که یک تصمیم غلط بگیرند.
کسانی که دست خط تند و شتابزده اى دارند: احتمالاً افرادى کم حوصله هستند و از اتلاف وقت خسته مى شوند و از نظر خلق و خو بسیار لحظه اى هستند. سریع درک مى کنند و در نشان دادن رفتار و احساساتشان چندان پایدار نیستند و اغلب به دلیل شتابزدگى در تصمیم گیرى دچار لغزش و خطا شده و از این که در آرامش به حرف هاى دوستانشان گوش کنند خسته مى شوند.
کسانی که دست خط ساده اى دارند و خیلى ابتدایى مى نویسند: در روابط با دیگران ترجیحاً واقع گرا و با تدبیر هستید و نمى توانید قبول کنید که گاهى باید با دیگران کنار بیایید و به آن ها توجه کنید و همچنین اطرافیان به ندرت از آن چه درون شما مى گذرد آگاهى پیدا مى کنند.
کسانی که دست خطى زیبا و پررنگ و لعابى دارند: این امکان وجود دارد که گاهى به شدت رسمى برخورد کرده و خیلى مفصل و با علاقه درباره مسایل دلخواهتان حرف بزنند و این احتمال نیز وجود دارد که درخواسته ها و تمایلاتتان پرتوقع و رویایى باشند.
اگر شما خود را داراى دست خط ریزى مى بینید و بسیار کوچک مى نویسید: احتمالاً شما توانایى هاى خود را دست کم مى گیرید و خودتان را از آن چه واقعاً هستید کمتر ارزیابى مى کنید و ممکن است گاهى تنگ نظر و خرده گیر باشید.
اما اگر درشت مى نویسید: این احتمال وجود دارد که خودتان را زیادى بزرگ و مهم جلوه داده و گاهى بسیار با اعتماد به نفس و از موضع قدرت رفتار مى کنید.
اگر کسى دست خط شکسته اى دارد و حروف را زوایه دار و شکسته مى نویسد: فردى بسیار با اراده مى باشد و در کارهایش حد وسط را قبول ندارد و به همین علت اهل سازش و مصالحه نیست و اغلب به همین خاطر که وسط را دوست ندارد از دیگران خسته مى شود و تصمیمى نمى گیرد چون دوست ندارد راه اشتباه را انتخاب کند.
اگر فردى دست خط ملایم و کشیده اى دارد: آدمى چند بعدى است و مى تواند مشکلاتش را از زوایاى مختلف بررسى و درک کند. برایش تنوع مهم است و گاهى احساس مى کند استعدادهاى زیادى دارد و نمى تواند هیچ کدامشان را به درستى شکوفا کند. ممکن است فردى زود رنج باشد و به ندرت علیه برداشت ها و انتقادات دیگران از خود دفاع کند.
اگر کلمات را در هم و فشرده مى نویسید: احتمالاً شما فرد راحتى نیستید و در جمع خودتان را کنارى مى کشید و مى خواهید کنترل خود را از دست ندهید. از برقرارى رابطه با دیگران خوشتان نمى آید و گاهى دوست ندارید خود را فردى خوش فکر نشان بدهید. اغلب بعد از دیگران ابراز عقیده مى کنید و عقیده خود را مى گویید واین به این علت است که قدرى محتاط هستید.
کسى که کلمات را با فاصله و باز باز مى نویسد: خیلى راحت با دیگران رابطه برقرار کرده و خیلى ساده و بى تکلف و مستقیماً به دیگران نزدیک مى شود. گاهى به راحتى از کوره درمى رود و با این کار ممکن است به حریم شخصى دیگران تجاوز کند و این به این علت است که او ارزشى به خوددارى کردن و کنترل خود نمى دهد، اما انسانى کوشا و باطراوت است که سریع تصمیم گرفته و با کارهاى خود به دیگران خدمت مى کند

نوشته شده در دو شنبه 14 شهريور 1390برچسب:,ساعت 10:49 بعد از ظهر توسط mahsa| |

زن خودش را خوشگل میکند چون خوب فهمیده که چشم مرد تکامل یافته تر از عقل اوست.

 دوریس ري

نوشته شده در چهار شنبه 9 شهريور 1390برچسب:,ساعت 11:40 قبل از ظهر توسط mahsa| |

چقدر عجیبه که تا وقتی مریض نشی کسی برات گل نمی آره

چقدر عجیبه که تا وقتی گریه نکنی کسی نوازشت نمی کنه

چقدر عجیبه که بی بهانه کسی هیچوقت برات هدیه نمی خره

 

 

چقدر عجیبه که تا وقتی فریاد نکنی کسی به طرفت بر نمی گرده

 

چقدر عجیبه که تا وقتی بچه نباشی کسی برات قصه نمی گه

 

چقدر عجیبه که تا وقتی بزرگ نباشی کسی به قصه ات گوش نمی ده

 

چقدر عجیبه که تا وقتی قصد رفتن نکنی کسی به دیدنت نمیاد

 

چقدر عجیبه که تا وقتی نمردی کسی تو رو نمی بخشه

 

 

نوشته شده در چهار شنبه 9 شهريور 1390برچسب:,ساعت 11:20 قبل از ظهر توسط mahsa| |

با مردی كه در حال عبور بود برخورد کردم

-اووه !! معذرت میخوام...

-من هم معذرت میخوام

-دقت نکردم ...

ما خیلی مؤدب بودیم

من و این غریبه

خداحافظی كردیم و به راهمان ادامه دادیم

اما در خانه با آنهایی كه دوستشان داریم چطور رفتار می كنیم 

كمی بعد از آن روز در حال پختن شام بودم.

دخترم خیلی آرام كنارم ایستاد همین كه برگشتم به اوخوردم و تقریباً انداختمش.

با اخم گفتم: ”اه !! ازسرراه برو كنار"

 قلب کوچکش شکست و رفت

نفهمیدم كه چقدر تند حرف زدم

وقتی توی رختخوابم بیدار بودم صدای آرام خدا در درونم گفت:

وقتی با یك غریبه برخورد میكنی ، آداب معمول را رعایت می كنی

اما با بچه ای كه دوستش داری بد رفتار می كنی

برو به كف آشپزخانه نگاه كن. آنجا نزدیك در، چند گل پیدا میكنی.

آنها گلهایی هستند كه او برایت آورده است.

خودش آنها را چیده.

صورتی و زرد و آبی

آرام ایستاده بود كه سورپرایزت بكنه

هرگز اشكهایی كه چشمهای كوچیكشو پر كرده بود ندیدی

در این لحظه احساس حقارت كردم

اشكهایم سرازیر شدند.

آرام رفتم و كنار تختش زانو زدم

بیدار شو كوچولو ، بیدار شو. اینا رو برای من چیدی؟

گفتم : دخترم واقعاً متاسفم از رفتاری كه امروز داشتم
نمیبایست اون طور سرت
داد بکشم

گفت :اشکالی نداره من به هر حال دوستت دارم مامان

من هم دوستت دارم دخترم

و گلها رو هم دوست دارم

مخصوصا آبیه رو

گفت : اونا رو كنار درخت پیدا کردم ورشون داشتم چون مثل تو خوشگلن

میدونستم دوستشون داری ، مخصوصا آبیه رو

آیا می دانید كه اگر فردا بمیرید شركتی كه در آن كار می كنید به آسانی در ظرف یك روز برای شما
جانشینی می آورد؟

اما خانواده ای كه به جا می گذارید تا آخر عمر فقدان شما را احساس خواهد كرد.

و به این فكر كنید كه ما خود را وقف كارمی كنیم و نه خانواده مان!

چه سرمایه گذاری ناعاقلانه ای !!

اینطور فكر نمیكنید؟!!

به راستی كلمه
"خانواده" یعنی چه ؟؟


نوشته شده در شنبه 5 شهريور 1390برچسب:,ساعت 11:13 بعد از ظهر توسط mahsa| |

اگه پسرا نبودن کي مامانا رو دق مي داد؟

اگه پسرا نبودن به کي مي گفتن اوا خواهر ؟

اگه پسرا نبودن کي شلوار کردي مي پوشيد بياد تو کوچه ؟

اگه پسرا نبودن کي مجنون مي شد ؟

اگه پسرا نبودن کي خونه رو مي کرد باغ وحش ؟

اگه پسرا نبودن تو دانشگاه استاد کيو ضايع مي کرد؟

اگه پسرا نبودن کي خالي مي بست ؟

اگه پسرا نبودن دخترا به چي مي خنديدن؟

اگه پسرا نبودن کي چرت وپرت مي گفت ؟

اگه پسرا نبودن کي زورگويي مي کرد ؟

اگه پسرا نبودن کي امامه ميذاشت سرش ؟

اگه پسرا نبودن کي کرم مي ريخت ؟

اگه پسرا نبودن
کي ابروهاشو بر مي داشت ؟

اگه پسرا نبودن دخترا کيو سر کار مي ذاشتن؟

اگه پسرا نبودن دخترا کيو تيغ مي زدن؟

اگه پسرا نبودن کي تو کلاس مي رفت گچ مي ياورد؟

اگه پسرا نبودن
کي اشغالا رو مي ذاشت جلوي در؟
نوشته شده در شنبه 5 شهريور 1390برچسب:,ساعت 11:5 بعد از ظهر توسط mahsa| |


 

نوشته شده در شنبه 5 شهريور 1390برچسب:,ساعت 10:57 بعد از ظهر توسط mahsa| |

اگر کریستوفر کلمبوس ازدواج کرده بود ممکن بود هیچگاه قاره امریکا را کشف نکند چون بجای برنامه ریزی و تمرکز در مورد یک چنین سفر ماجراجویانه ای باید وقتش را به جواب دادن به همسرش در مورد سوالات زیر می گذراند:



- کجا داری میری؟


- با کی داری می ری؟

 

- واسه چی می ری؟

 

- چطوری می ری؟

 

- کشف؟

 

-برای کشف چی می ری؟

 

- چرا فقط تو می ری؟

  

- تا تو برگردی من چیکار کنم؟!

 

- می تونم منم باهات بیام؟!

 

-راستشو بگو توی کشتی زن هم دارین؟

 

- بده لیستو ببینم!

 

- حالا کِی برمی گردی؟

 

- واسم چی میاری؟

  

- تو عمداً این برنامه رو بدون من ریختی? اینطور نیست؟!

 

- جواب منو بده؟

 

- منظورت از این نقشه چیه؟

 

- نکنه می خوای با کسی در بری؟

 

- چطور ازت خبر داشته باشم؟

 

- چه می دونم تا اونجا چه غلطی می کنی؟

 

- راستی گفتی توی کشتی زن هم دارین؟!

 
 

- من اصلا نمی فهمم این کشف درباره چیه؟

 

- مگه غیر از تو آدم پیدا نمی شه؟

 

- تو همیشه اینجوری رفتار می کنی!

 

- خودتو واسه خود شیرینی می ندازی جلو؟!

 

-  من هنوز نمی فهمم? مگه چیز دیگه ایی هم برای کشف کردن مونده!

 

-چرا قلب شکسته ی منو کشف نمی کنی؟


 

- اصلا من می خوام باهات بیام!

 

- فقط باید یه ماه صبر کنی تا مامانم اینا از مسافرت بیان!

 

- واسه چی؟؟ خوب دوست دارم اونا هم باهامون بیان!

 

- آخه مامانم اینا تا حالا جایی رو کشف نکردن!

 

- خفه خون بگیر!!!! تو به عنوان داماد وظیفته!

 
  - راستی گفتی تو کشتی زن هم دارین؟

نوشته شده در شنبه 5 شهريور 1390برچسب:,ساعت 10:45 بعد از ظهر توسط mahsa| |

1-چرا راننده ها زیر بارون دلشون فقط برای زنها می سوزه؟

2- چرا استادها به دخترها بهتر نمره میدن؟

3- چرا بارون میاد، ترافیک میشه؟

4- چرا تو خونه  ۴٠متری ال سی دی ۵٢ اینچی میذارن؟

5-چرا به هرکی مسن تره بیشتر اعتماد می کنن؟

6-چرا از در که میخوان رد بشن تعارف میکنن ولی سر تقاطع به هم رحم نمیکنن؟

7-چرا تو شهروند و هایپراستار و  چشم میدوزن به سبد همدیگه؟

8-چرا از تو ماشین پوست پرتغال می ریزن بیرون؟

9- 
چرا تو اتوبان وقتی به ماشین جلویی می رسند چراغ میدن؟

10-  چرا وقتی می رن لباس بخرن بقیه مغازه ها رو هم نگاه می کنن؟

11-  چرا قبل از ازدواج دنبال پول طرف مقابلن نه اخلاقش؟
 
12-چرا بعد از ازدواج دنبال اخلاق طرف مقابلن نه پولش؟

13-چرا همه دوست دارن از این کشور برن؟

14- چرا اونهایی که رفتن می خوان برگردن؟

15-  چرا روز پدر همه لباس زیر کادو می خرند؟

16-چرا مردها روز زن فقط طلا و ادکلن کادو می خرند؟
 
17-چرا فیلم زیاد می بینن ولی کتاب نمی خونن؟

18-  چرا اونهایی که زبانشون خوبه هم فیلم رو با زیرنویس نگاه میکنن؟

19- چرا باجناقها هیچوقت از هم خوششون نمیاد؟

20-چرا زنها بچه برادرشون رو بیشتر از بچه خواهرشون دوست دارند؟

21- چرا پدر دخترها تو خواستگاری کمتر از همه حرف می زنن؟

22- چرا مراسم ختم ساعت ۴ بعد از ظهر تشکیل میشه؟

23- چرا زنها با اینکه قلبا زن زلیلیسم رو قبول ندارن ازش دفاع میکنن؟

24-  چرا زنها نمیتونن ماشین پارک کنن؟

25-چرا زنها تو هر مهمونی نباید لباس تکراری بپوشن؟

26-  چرا تو مهمونی اگه موز بخورن بی کلاسیه ولی سیب و پرتغال نه؟

27- چرا هر رابطه ای یا باید مخفی باشه یا به ازدواج ختم بشه؟

28 -چرا اگه دوستمون ماشین و خونه بخره ما چشمامون در میاد؟

29-چرا بچه ها همه خانوما رو خاله خودش میدونه ؟

30-  چرا با اینهمه شاعری که در طول تاریخ دارن شعر ترانه هاشون رو مریم حیدرزاده میگه

31-  چرا با موسیقی سنتی شون نمیشه رقصید؟

32- چرا سه تار سه تا تار نداره؟

33- چرا قرارداد کارمندی رو کارفرماها تنظیم میکنن؟

34- چرا اکثر ماشینها یا سفیدن یا سیاه یا نقره ای؟

35-  چرا نمیشه با کت و شلوار کتونی پوشید؟

36-  چرا ترکها نمیتونن با هم فارسی صحبت کنن؟

37- چرا زنها وقتی ابرو بر می دارن روحیشون بهتر میشه؟(چه ربطی داره ابرو با روحیه؟)

38- چرا زنها لوازم ارایش رو روی شصتشون تست میکنن؟ چرا مثل کرم پشت دستشون نمی زنن؟

39- چرا زنها وقتی رژلب می زنن گردنشون رو به سمت آینه دراز می کنن؟

40-  چرا مردها فرق آرایش ۵٠ هزارتومنی با آرایش ١۵ میلیون تومنی رو نمیفهمن؟

41- چرا زنها ۲۵۶ رنگ رو با اسم بلدن درحالیکه در طبیعت ۱۰-۱۲ رنگ بیشتر وجود نداره؟
 
42-  چرا کادوهای عروسی رو یه روز بعد از عروسی (پاتختی) می دن؟

43- چرا داماد باید برقصه ؟

44-چرا موقع پخش صحبتهای رئیس جمهور زیرنویس تبلیغاتی نمی ذارن؟

45-  چرا مردم تو تاکسی راجع به سیاست صحبت میکنن؟

46- چرا وقتی یه چیزی خوبه میخایم صاحابش بشیم؟

47-چرا وقتی خانومها به تقاطع می رسن بجای ترمز رو گاز فشار میارن؟

48-چرا قسمت مردانه اتوبوس بزرگتر از قسمت زنانه است؟

49-چرا تو اتوبان دست انداز میذارن؟

50-چرا کسی برای صبحونه کسی رو مهمون نمیکنه؟

51-چرا پشت کامیونها شعر می نویسن ؟

52- چرا تو هر کوچه ای بجای یکی چندتا تکیه هست؟

53- چرا سر عقد عروس دفعه سوم میگه بله؟

54- چرا آدمها وقتی عکس میگیرن روپنجه بلند می شن؟

55- چرا با اینکه همه فضولند از فضولی بدشون میاد؟

56- چرا راننده تاکسی ها از همه بدتر رانندگی میکنن؟

57- چرا مردها ترجیح میدن گم شن اما آدرس نپرسن؟

59-  چرا با پیتزا دوغ نمیخورن؟

60- چرا مردها مناسبتها رو فراموش میکنن؟

61- چرا زنها سالوادور و فارسی ۱ رو از شوهراشون بیشتر میبینند؟

62-چرا انقدر حواست پرت شده که نفهمیدی از شماره ۳۲ بلافاصله پریدم شماره ۳۵؟

63- چرا انقدر ساده ای که الان رفتی دوباره بالا شماره ۳۲ تا ۳۵ رو دیدی؟ چرا به چشماتم شک داری ها ؟! چرا ؟!

 

نوشته شده در شنبه 5 شهريور 1390برچسب:,ساعت 10:3 بعد از ظهر توسط mahsa| |

شايد در عالم واقع حضور در دو محل مختلف به طور هم زمان امكان پذير نباشد؛ اما از نظر قوانين كوانتومي چنين چيزي ممكن است. اكنون دانشمندان آزمايشي ترتيب داده اند تا به بررسي اين موضوع بپردازند.

 

 

آزمايش جاه‌طلبانه‌اي كه طي آن قرار است يك گوي شيشه‌اي به طور هم‌زمان در دو محل وجود داشته باشد، مي‌تواند حساس‌ترين امتحاني باشد كه تا كنون در خصوص نظريه كوانتوم مطرح شده است.

 
 

به گفته محققان، اين آزمايش يك گوي محتوي ميليون‌ها اتم را در يك وضعيت برهم‌نهي در مكان‌هاي مختلف قرار خواهد داد.

به گزارش نيوساينتيست، از زماني‌كه اروين شرودينگر طي آزمايش نظري مشهور خود اعلام كرد كه يك گربه به صورت هم‌زمان مي‌تواند در يك برهم‌نهي از وضعيت مرده و زنده بودن قرار داشته باشد، فيزيك‌دانان همواره از خود مي‌پرسند كه آيا اجسام بزرگ مي‌توانند از قوانين كوانتوم تبعيت كنند يا خير.

 
 

ايده آزمايش اين است كه يك گوي شيشه‌اي به قطر 40 نانومتر كه در يك محفظه كوچك قرار دارد، به طور ناگهاني تحت بمباران يك ليزر قرار بگيرد.

 
 

اين كار باعث مي‌شود كه گوي از يك سمت محفظه به سمت ديگر پرتاب شود. اما از آنجايي‌كه ماهيت نور كوانتومي است، موقعيت كره نيز وضعيتي كوانتومي خواهد داشت. اين مساله باعث مي‌شود كه گوي در يك برهم‌نهي كوانتومي قرار گيرد.

 
 

به گفته اوريل رومرو ايزارت از موسسه اپتيك كوانتومي ماكس پلانك آلمان، قرار است كه آزمايش در خلاء بالا و دماي فوق العاده پايين انجام شود تا اختلالات گرمايي يا مولكول‌هاي هوا مزاحمتي براي گوي ايجاد نكنند.

 
 

بدون ذره‌اي هم‌پوشاني

 

سال گذشته آرون اوكانل و همكارانش در دانشگاه سانتاباربارا كاليفرنيا، نشان دادند كه ايجاد برهم‌نهي در يك نوار فلزي به طول 60 ميكرومتر امكان‌پذير است. با اين وجود، جدايش فيزيكي ناشي از دو وضعيت مختلف نوار تنها 1 فمتومتر (هر فمتو معادل 10 به توان منفي 15 است) بود، يعني چيزي تقريبا معادل عرض هسته يك اتم.

 
 

در مقابل، آزمايش جديد گوي شيشه‌اي را در آن واحد در دو موقعيت كاملا متمايز و بدون كوچك‌ترين هم‌پوشاني قرار مي‌دهد. رومرو ايزارت مي‌گويد: «در آزمايش پيشنهادي ما، مركز جرم در يك برهم‌نهي از موقعيت‌هاي مكاني قرار مي‌گيرد كه فاصله آنها از يكديگر، بيشتر از اندازه خود جسم است.»

 
 

آزمايش‌هاي تداخل‌سنجي اتمي كه در آنها فلورين‌ها (كلاس خاصي از مولكول‌هاي كربني كه شكلي كروي دارند) و ساير مولكول‌هاي شامل چند صد اتم در وضعيت‌هاي متمايز برهم‌نهي قرار گرفته‌اند، از نظر جدايش قبلا هم به نتايج خوبي رسيده است. اما رويكرد جديد به راستي از اجسام ماكروسكوپي براي آزمايش استفاده مي كند.

 
 

به گفته محققان، انجام آزمايش‌هايي در خصوص مكانيزم‌هاي كوانتوم بسيار ارزشمند است. مشاهده رفتار چنين اجسام بزرگي كه از قوانين كوانتوم پيروي مي‌كنند، بهترين وسيله براي يافتن راه‌هايي است كه در آن نظريه كوانتوم ممكن است شكست بخورد.

 
 

به گفته آنتوني لگات از دانشگاه ايل‌نويز، آزمايش رومرو ايزارت مي‌تواند درك ما را از حقايق پشت پرده كوانتوم بالا ببرد.

 
 

وي مي‌گويد: «نه آزمايش‌هاي فلوريني و نه آزمايش اوكانل، قادر نيستند كه نظريات قدرتمند رقيب نظريه كوانتوم را مورد آزمايش قرار دهند.»

نوشته شده در شنبه 5 شهريور 1390برچسب:,ساعت 8:58 بعد از ظهر توسط mahsa| |

متولدین فروردین ماه: دختر یا پسر فرقی نمی كند، شما باید بدانید چون در ماه اول سال بدنیا آمده اید و كنكور ارشد در ماه آخر سال (اسفند) برگزار میشود، روز امتحان دیر از خواب بیدار میشوید، بعد در ترافیك گیر میكنید واحتمالاً از كوچه كه رد میشوید زنی با یك سطل آب كف از شما استقبال خواهد كرد (به عبارتی بدرقه) از تمام این مخاطرات كه بگذرید، جلوی حوزه امتحانی متوجه گم شدن كارت ورود به جلسه تان میشوید بنابراین توصیه میشود بیخود دنبال دردسر نروید و از هرگونه تلاشی برای رسیدن به مقاطع بالاتر دانشگاهی خودداری كنید!


متولدین اردیبهشت ماه:
اول، قدم نورسیده را به مامان و بابا تبریك میگوییم. تو اگر
دختر باشی، اسمت یا نیره است یا حكمیه و اگر پسر باشی اسمت یا هوخشتره است یا آریوبرزن (البته گوسفندان اسمهای دیگری هم دارند)، متولدین این ماه خیلی بیجنبه اند، آخر لزومی ندارد، به بقالی سر كوچه تان پز بدهی كه بعد از یازده سال فوق قبول شدهای، خبر قبولی را احتمالاً در مراسم خاكسپاری یكی از بستگان میشنوی و چنان قهقه های میزنی كه گوركن با بیل و صاحب عزا با دسته بیل به دنبالتان خواهند دوید.


متولدین خردادماه: همانطور كه از اسم ماه تولدتان پیداست، دچار درس خواندن افراطی از نوع طالبانی میباشید (همان خرخوان خودمان)
دخترهای خردادی یك روز قبل از كنكور ارشد برایشان خواستگاری پیدا میشود (آنهم كچل پلاك لیزری نمره قبرس)، پس بهتر است كه دنبال بختشان بروند و فرصت را به پسرهای خردادی بدهند (كه برای پنجمین بار امتحان میدهند).


متولدین تیرماه: یك خبر خوش به شما خواهد رسید. لطفاً جنبه داشته باشید، هیچ ربطی به كنكور ارشد ندارد چون هنوز دو سه ماهی تا امتحان باقی مانده، احتمالاً خبر دوقلو زاییدن گاو پدربزرگتان میباشد یا تصویب طرح افزایش وامهای دانشجویی. فعلاً بهتر است بیخیال فوق شوید. هروقت گاو پدربزرگتان تخم دوزرده گذاشت، آنوقت در امتحان شركت كنید. مطمئن باشید قبول میشوید.


متولدین مردادماه: داوطلب گرامی ستاره بخت شما در دسترس نمیباشد. لطفاً جهت اطلاع بیشتر با دفتر نشریه یه چیزی بهتر، بخش طالعبینی و
فالگیری، تماس بگیرید.


متولدین شهریور: اشتباه نكنیم باید رشته ی هنر باشید
دختر یا پسر خوبم هیچ گنجی بهتر از یك تیپ عجیب و غریب و هیچ عزتی بالاتر از اینكه موهایت را دم اسبی ببندی، وجود ندارد. ناصحم گفت:«كه جز تیپ چه هنر داشت هنر؟» گفتم: ای ناصح عاقل هنری بهتر از این فوق به چه درد میخورد؟! مهم تیپه، كه آخرشی.


متولدین مهرماه:
متولدین مهرماه، یا پسرند یا
دختر (البته یك سری موجودات دیگر را هم شامل میشود، كه مد نظر ما نیستند)، دخترها بعد از گرفتن لیسانس در كارگاههای قالیبافی مشغول به كار خواهند شد و پسرها اگر پشتكار داشته باشند، به شاطر خوبی تبدیل میشوند. بنابراین خانمها در رشته فرش و آقایان در رشته بسكتبال در امتحان فوق قبول خواهند شد.


متولدین آبان ماه: تو احتمالاً یا ترانه پانزده سال داری و یا سكینه سانزده سال و یا اصغر یازده سال، پس توصیه میشود كه هر وقت به سن قانونی رسیدید، بروید سراغ این جور امتحانها، فعلاً شیرتان را بخورید.


متولدین آذرماه :
ای جونممم..... عجب اختربختی دارید آذریها! پسرهای متولد آذر، روز امتحان عاشق میشوند و شكل خانه های سیاه پاسخنامه بیشباهت به قلب (نیزهاش فراموش نشود) نخواهد بودالبته نیاز به درس خوندن ندارن چون اذریها خیلی با هوشن واما خانمها شما در دانشگاه هوشنگ آباد سفلی در یك رشته نیمه پاره وقت شبانه با مدرك معادل، تحت نظر دانشگاه پیام نور (البته با گواهی iso هفت و هشت هزار) قبول خواهید شد. لابد توقع دارید تحویلتان هم بگیرند. (مواظب خودت باش نابغه!)

متولدین دی ماه: دوست عزیز متأسفانه طالعتان خیلی بد است. شما یا شش سال پشت كنكور میمانید یا هشت سال. اگر شش سال پشت كنكور ماندید كه حتماً دوسال دیگر هم خواهید ماند و سال هشتم قبول میشوید، ولی روز اعلام نتایج دچار عارضه قبلی (منظور همان قلبی است) خواهید شد و جان به جان آفرین تسلیم خواهید كرد. با توجه به هزینه زیاد كفن و دفن خواهشمندیم روی دست پدر و مادر خرج نیندازید، ماه همین جوری شما را دكتر قبول داریم!!


متولدین بهمن
 ماه: متولدین این ماه باید قبل از اینكه صبح زود از خواب بیدار شوند، توی رختخواب نرمش سنگین انجام داده، بعد 35 دقیقه خمیازه بكشند (كمتر از حد اعتیاد) و مجدداً بخوابند. این كار را تا شب قبل از امتحان به مدت شش ماه انجام دهید تا روز امتحان بدون استرس، به سئوالات پاسخ دهید. قبولی شما را آن هم با رتبه تك رقمی تضمین میكنیم.


متولدین اسفند: عزیز دلم، اسفند، بدترین زمان ممكن برای به دنیا آمدن است، ـ آخه، عزیز من،ماه قحطی بود ـ چون امتحان كارشناسی ارشد در این ماه برگزار میشود. پسرهای متولد اسفند، احتمالاً به واسطه ضعف در ریاضت پس از چند ترم آب خنك خوردن در پژوهشكدهی ماهانی به همان مدرك لیسانس راضی میشوند و
دختر
خانمها اگر كمتر سریالهای بیمزه تلویزیون را نگاه كنند، قبولی ارشد جلوی پای آنهاست، اگر نمیبینند به چشم پزشك مراجعه كنند.
نوشته شده در جمعه 4 شهريور 1390برچسب:,ساعت 3:20 بعد از ظهر توسط mahsa| |

شخصی سر کلاس ریاضی خوابش برد. زنگ را زدند بیدار شد و با عجله دو مسئله را که روی
تخته سیاه نوشته شده بود یادداشت کرد و با این «باور» که استاد آنرا به عنوان تکلیف منزل داده است به منزل برد و تمام آنروز و آن شب برای حل کردن آنها فکر کرد. هیچیک را نتوانست حل کند.

اما طی هفته دست از کوشش برنداشت. سرانجام یکی …از آنها را حل و به کلاس آورد. استاد به کلی مبهوت شد زیرا آندو را به عنوان دو نمونه از مسایل غیر قابل حل ریاضی داده بود.

هر فردی خود را ارزیابی میکند و این برآورد مشخص خواهد ساخت که او چه خواهد شد.

شما نمی‌توانید بیش از آن چیزی بشوید که باور دارید«هستید». نخواهید توانست بیش از آنچه باور دارید«می‌توانید» انجام دهید.

«نورمن وینست پیل»

نوشته شده در شنبه 11 تير 1390برچسب:,ساعت 1:51 بعد از ظهر توسط mahsa| |

سال اول پسرها با کیف سامسونت به دانشگاه می آیند ولی سال آخر با خود هیچ چیز نمی آورند! ( حتی خودشان را!)
- سال اول همیشه برای نشستن در صندلی های جلو بین دانشجویان رقابت است ولی سال آخر برای نشستن در صندلی های عقب!
(یادش بخیر ترم 1!)
- سال اول پسرها دنبال دخترها ی دانشگاه هستند ولی سال اخر دختر ها دنبال پسرها!
- در سال اول همه گمشده ی خود را فقط در داخل ورودی خود جستجو می کنند ولی سال اخر همه گم شده ی خود را همه جا جستجو می کنند به جز ورودی خود!
- در سال اول پسر ها، دخترهای ورودی خود را ناموس خود می دانند ولی در سال آخر طفیلی خود!
- سال اول اکثر دخترها به علت چندش آور بودن حتی از کنار سرویس های بهداشتی دانشکده هم عبور نمی کنند ولی در سال اخر اکثر وقت خود را در جلوی آینه ی همان سرویس می گذرانند!
( طبقه1 ساختمان فنی!)
- در سال اول هر پسری که ازدواج کند بقیه پسر ها او را تیز و موفق می دانند و به حال او غبطه می خورند ولی در سال اخر هر پسری که ازدواج کند همه او را احمق و بیچاره می دانند و به حال او گریه می کنند!
- در سال اول اگر دختری به پیشنهاد ازدواج پسری جواب رد بدهد بقیه دخترها او را تحسین کرده و قهرمان ملی خود تلقی می کنند ولی در سال آخر اگر پسری پیدا شود که به یک دختر پیشنهاد ازدواج بدهد بقیه دختر ها آن دختر را تحسین کرده و قهرمان ملی تلقی می کنند!
- سال اول دخترها با چند جزوه و یک کیف کوچک برای مداد و خودکار به دانشگاه می آیند ولی سال آخر با یک کیف بزرگ محتوای آرایشگاه همراه!
- در سال اول اگر کسی به کار تحقیقاتی و علمی یا حتی فرهنگی بپردازد یا در انجمن ها ی دانشگاه فعالیت کند همه او را فعال و نمونه می دانند ولی در سال آخر اگر کسی این سوسول بازی ها را کند او را احمق و بیکار و علاف می دانند!
- در سال اول همه (مخصوصا دختر خانم ها) آرزوی گرفتن نمره ی بیست را از اساتید دارند
 (آرزوی دست نیافته!) ولی در سال اخر همه ی دانشجویان برای نمره ی ده حاضرند به مستخدم دانشکده هم التماس کنند! (از جواشی وسحاب گرفته تا میربلوک!)
- در سال اول همه ضمن خوشحالی از ورود به دانشگاه رویای ادامه ی تحصیل تا مقطع دکترا و چه بسا بالاتر را در سر می پرورانند ولی در سال آخر همه برای اتمام دوره شان لحظه شماری می کنند! (من که ترم 4 به اینجارسیدم)
- سال اول همه ی دانشجویان اساتید خود را افرادی نابغه فعال و نمونه می دانند و آنها را به عنوان الگوی خود قرار می دهند(جواشی وسحاب)
 ولی در سال آخر ، اساتید خود را افراد معمولی ای که یا شانس داشتند و یا پارتی می شناسند!
- سال اول دانشجویان دانشگاه را محیطی می دانند که در آن می توانند علم خود را کامل کنند و به مدارج بالای علمی برسند ولی سال آخر متوجه می شوند همان اندک علمی را که در دوران قبل از دانشگاه آموخته بودند از دست دادند وفقط یک مدرک بی ارزش بدست آوردند!

نوشته شده در چهار شنبه 8 تير 1390برچسب:,ساعت 10:48 بعد از ظهر توسط mahsa| |

1-دائما به شوهرتان بگوييد :

ولي خودمونيم ها ، تو بيريخت ترين خواستگارم بودي !



2- غذاي شور و سوخته جلوي شوهرتان بگذاريد
و قبل از اينکه به غذا لب بزند بگوييد :
 
اينقدر بدم مياد از مردايي که از غذاي زنشون ايراد مي گيرن !
 


3- هروقت شوهرتان براي شما دسته گل خريد ، بگوييد :
 
اِ ، باغچه همسايه چه گلهاي قشنگي داره ! چرا کنديشون ؟!

 

4-هر وقت شوهرتان براي شما حرفاي عشقولانه زد ،
به طرز فجيعي از ته حلق بگوييد :
هوووووووووووووووووق !
 
 


5-هر وقت مادر شوهرتان منزل شما دعوت بود ،
به او محل نگذاريد و برويد توي اتاقتان روزنامه بخوانيد !
 

 
6-هر وقت ديديد شوهرتان مشغول تماشاي مسابقه فوتبال مي باشد ،
به بهانه تماشاي عمو پورنگ ، سريع کانال را عوض نماييد !

 

7-دائماً در حضور شوهرتان ،
از عرضه و توانايي هاي مردان ديگر تعريف کنيد !

 

8-براي تولد شوهرتان ، مسواک وخمير دندان کادو بگيريد و بگوييد
که عزيزم اميدوارم صد سال زنده باشي
و ديگه هيچوقت دهنت بوي گند نده !
 
 

9-اگه شوهرتان با کلي قرض و قوله و وام گرفتن ،
براي کادوي تولدتان يک عدد پژو 206 آلبالويي خريد ،
با دلخوري بگوييد :
اگه با خواستگار قبليم ازدواج مي کردم
حتما برام يه ماکسيما مي خريد !

 

10-هر وقت ديديد که شوهرتان با خيال راحت خوابيده است ،
براي ضد حال زدن به او بگوييد :
عزيزم ميدوني اگه الان مهريم رو مطالبه کنم
بايد بري گوشه زندان بخوابي ؟!
 
 
 
11-هر 5 دقيقه يکبار به محل کار شوهرتان زنگ بزنيد و بگوييد :
عزيزم فقط مي خواستم مطمئن بشم که تلفنت
مشغول نيست و حواست جمع کارته !

 

12-هر سال در سالگرد ازدواجتان به همسرتان بگوييد :
عزيزم ، انگار همين چند سال پيش بود که
در يک لحظه خر شدم و بله رو گفتم !

 

13-از همسرتان معناي عشق را بپرسيد
و بعد از اينکه 2 ساعت عشق را تفسير کرد
و برايتان داستان هاي عشقي تعريف کرد ، به او بگوييد :
ابله ! عشق يه چيزي مثل کشک و دوغه ، دروغه خُله ، دروغه !

 

14-هر وقت ، شوهرتان رازي را برايتان گفت
و از شما خواست که پيش خودتان بماند و به کسي نگوييد ،
سعي کنيد ، کسي از دوستان ، فاميل و همسايه ها نماند
که اين راز به گوشش نرسد !

 

15-و هر وقت به دليل عمل به توصيه هاي بالا ،
شوهرتان تصميم به طلاق دادن شما گرفت ،
با توجه به قحطي شوهر در جامعه ،
با چشماني پر از اشک به او بگوييد :
منو ببخش عزيزم.
و بعد از اينکه کاملا خر شد ،
عمل به توصيه هاي بالا را از نو تکرار نماييد !!!

 

نوشته شده در سه شنبه 7 تير 1390برچسب:,ساعت 4:34 بعد از ظهر توسط mahsa| |

از دید مسئولین بالا مقام دانشگاه :
- مهمترین رکن یک دانشجوی نمونه ، پرداخت به موقع شهریه است .
- در مرحله اول ثبت نام دو چیز کافیست اول پذیرفته شدن و دوم فیش واریزی شهریه ، بقیه مدارک باشه برای بعد ( پول مهمه )
- دانشجو فردی است که باید به موقع و قبل از استاد سر کلاس حضور داشته باشد .
- نگاه او قبل از کلاس به کفشهایش و در کلاس به جزوه هایش باشد .
- فاقد هر گونه آرایش ظاهری ، باطنی ، داخلی و خارجی باشد .
- از خونه مستقیم بره داخل کلاس و بعد از کلاس مستقیم بره خونه .
- هر چی استاد و مسئولین دانشگاه گفتن بگوید چشـــــــــــم .
- کاری به کار کسی نداشته باشه و کلا" چیکار داره که کی به کی یا با کی تا کی چیکار داره !!!
- اگر دانشجویی مذکر با دانشجویی مونث در محیط دانشگاه هم کلام شد باید به کمیته انضباطی مراجعه نموده و توسط منضبطین اونجا جیز شوند .
- پسرا اینور، دخترا اونور در غیر اینصورت جیــــــــــــــز

از دید اساتید محترم و زحمتکش :
- سر کلاس سکوت رعایت شود .
- سوالات سخت مطرح نشود .
- هر کس بیش از 4 جلسه غیبت کند بی تربیت میباشد در نتیجه حذف .
- کسی تیکه نیندازد .
- افراد آخر کلاس ، ندید حذف
- تقلب = مرگ
- پروژه شما کپی است ، نمره بی نمره
- نمره باقالی نیست که آخر ترم بین دانشجویان پخش شود بنابراین درس بخونین .

بقیه در ادامه مطلب


ادامه مطلب
نوشته شده در سه شنبه 7 تير 1390برچسب:,ساعت 4:20 بعد از ظهر توسط mahsa| |

 

نتوانستم فراموشت کنم:موفق نشدم کیس بهتری گیر بیاورم!

 تو اولین و آخرین عشق منی:
بقیه، آن وسط مَسَط ها هستند!

من به درد تو نمی خورم:‌
تو به درد من نمی خوری!

 به عشق در یک نگاه معتقدی؟:‌ چقدر باید روی مخت کار کنم؟!

از اولین نگاه عاشقت شدم: عجب ماشینی داری!

من لیاقت تو را ندارم: یک کیس بهتر از تو گیر آورده ام!

تو تنها عشق منی: بقیه چیزی فراتر از عشق هستند!

تا آخر عمرم به تو وفادارم: حداکثر تا آخر عمرت به تو وفادارم!

من به عشق افلاطونی معتقدم: اما به شیوه خودم!

حاضرم همه چیزم را بدهم تا تو را داشته باشم: هیچی ندارم!
تو اولین عشق منی: که در بیست وچهارساعت گذشته این جمله را به او می گویم.

 من دوستت دارم:
تو چی داری؟!

نوشته شده در سه شنبه 7 تير 1390برچسب:,ساعت 1:43 قبل از ظهر توسط mahsa| |

ادب : یعنی كمك به یك خانم زیبا در عبور از خیابان حتی اگر به كمك احتیاج نداشته باشد

ازدواج : قمار زندگی است و در قمار معمولا برد با كسی است كه بیشتر تقلب كند
الكل : مایه گرانبهایی كه همه چیز را محفوظ نگاه می دارد مگر
اسرار را
اوراقچی : تنها موجودی كه زنها را بهترین رانندگان دنیا میدان
ایده آل : شوهری كه بتواند با زنش بهمان دقت و ملایمتی كه در مورد اتومبیل تازه اش دارد رفتار كند
زوج ایده آل : شوهر كر و زن لال
بوسه : تصادفی كه فقط یك سیلی به آدم ضرر می زند
بیست سالگی : دورانی كه پسر ها دنبال معشوقه می گردند دختر ها دنبال شوهر
چشم : عضویكه چشم چرانها با آن ارتزاق می كنند
خسیس : كسی كه وقتی خانه اش آتش می گیرد برای اینكه پول تلفن ندهد تا اداره آتش نشانی بدود
خوش بین : مردی كه تصور كند وقتی زنی پای تلفن خداحافظی كند گوشی را خواهد گذاشت
دوران تجرد : دورانی كه معمولا برای مردها بعد از ازدواج شروع می شود
رفیق : كسی كه همیشه به شما مقروض است
سوءظن : سعی در دانستن چیزیكه بعدا" انسان آرزو می كند ای كاش آنرا نمی دانست
سینما : جایی كه پشت سر شما حرف می زنند
عشق : دردسری كه برای فراموش كردن آن باید عشق تازه تری پیدا كرد
سرخ پوست : مرد خوشبختی كه وقتی زنش اورا می بوسد صورتش ماتیكی نمی شود
سنجاق قفلی : تنها قفلی كه بدون كلید باز می شود
مرد مجرد : كسی كه هنوز عیوبی دارد كه خود نمی داند
معجزه : دختر خانمی كه زنگ آخر جیم شود و به سینما نرود
موش : خانم هایی كه نصفه شب به جیب شوهر هایشان شبیخون می زنند
هالو : شوهری كه دستكش ظرفشویی را بجای اندازه دست خودش اندازه دست زنش بخرد

نوشته شده در سه شنبه 7 تير 1390برچسب:,ساعت 1:2 قبل از ظهر توسط mahsa| |

یه دختر خوب هیچوقت زودتر از اینکه از شیر بگیرنش عاشق نمیشه.
یه دختر خوب به خاطر بعضی مسائل چترش را باز نمی‌کنه.
یه دختر خوب وقتی بلد نیست رانندگی کنه، چرا باید زور بزنه و با گل پسرا، کل کل کنه؟
یه دختر خوب توی روی مامانش وانمیسته و به خاطر قراری که داره چندصد تا دروغ نمیگه.
یه دختر خوب از مثلاً 6 ساعت وقت کلاس خودش 5 ساعتش رو نمی‌پیچونه.
یه دختر خوب یواشکی دست تو جیب باباش نمیکنه.
یه دختر خوب به خاطر اینکه بهش گفتن بی ادب گریه نمی‌کنه.
یه دختر خوب جو نمیگیرتش و زود خودشو مثل بنگاهها به نمایش نمیزاره.
یه دختر خوب دستمال دماغ باباشو برنمی‌داره بندازه رو سرش، مثل روسری.
یه دختر خوب عقده‌هاش رو با فرار از خونه خالی نمی‌کنه.
یه دختر خوب با همسایشون که خوشگل‌تره لج نمیشه.
یه دختر خوب به خاطر پوست و رنگ بدنش که پر از جوش و ککه، باباشو اونقدر تو خرج نمی‌اندازه.
یه دختر خوب وقتی بهش نگاه نمی‌کنن، به راههای مختلف، خود نمایی نمیکنه ( نکته كنكوری)
یه دختر خوب باباش هر چی بگه، گوش می‌کنه، نمیاد پیش مامانش ننه من غریبم بازی درآره.
یه دختر خوب بیشتر از 10 دقیقه توی wc نمی‌مونه (نکته مهمتر از کنکور)
یه دختر خوب هیچوقت بدون گواهینامه رانندگی نمیکنه که بعدش که گرفتنش، اشک تمساح بریزه.
یه دختر خوبوقتی معنی ترانه‌های خارجی رو نمیدونه مجبور نیست که واسه کلاس اونا رو گوش بده.
یه دختر خوب توی قرار با پسر، کلاس زورکی نمی‌آد و پدر کارمند بیچاره‌اش رو مدیرعامل و رئیس قلمداد نمی‌کنه.
یه دختر خوب دیگه به دختر افغانی‌ها حسودی نمی‌کنه.
یه دختر خوب وقتی از پسری خوشش اومد و داشت از حسودیش می‌ترکید چند صد تا عیب و ایراد روی پسر نمی‌زاره.
یه دختر خوب شب زود نمی‌خوابه که صبح زود بیدار بشه که بتونه صافکاری و نقاشی کنه.
یه دختر خوب خودش رو، زوری توی دل کسی، نباید راه بده.
یه دختر خوب برای اینکه مورد توجه قرار بگیره، اسمشو عوض نمیکنه (صغرا: هانی – کبری: مانی)
یه دختر خوب برای اینکه توی مهمونی تحویلش بگیرن، قیافه نمیگیره و ادای آدم پولدارا رو در نمیاره.
یه دختر خوب، پشت سر حتی حیوانات هم غیبت نمی‌کنه.
یه دختر خوب از دماغ فیل نمی‌افته.
یه دختر خوب از اجرای هر گونه قرقره بازی (جت اسکی، اسکیت و امثال اون) در مقابل پسرها خودداری می‌کنه.
یه دختر خوب اولاً دوچرخه سواری نمی‌کنه، حالا می‌خواد بکنه، بكنه، جنبه هم داشته باشه.
یه دختر خوب توی مسافرت به خاطر کسی که روش کلید کرده، باباشو توی منگنه قرار نمی‌ده که بابا تندتر برو!
یه دختر خوب عکسهای پسر خوشگلا مانند: حمید گودرزی شادمهر عقیلی، محمدرضا گلزار و غیره رو به در و دیوار اتاقش نمی‌چسبونه.
یه دختر خوبسوار هر ماشینی نمیشه (پیکان 47 و امثال آن)
یه دختر خوب وقتی لباس آنچنانی برای خودنمایی ندارد، از همسایگانش قرض نمی‌کنه.
یه دختر خوب
راه به راه از اون کوفتیا نمیماله که فردا هم سرطان بگیره و انتظار ترحم داشته باشه.

یه دختر خوب به خاطر منافع خودش حق خواهرش رو ضایع نمی‌کنه.

 

نوشته شده در دو شنبه 6 تير 1390برچسب:,ساعت 10:3 بعد از ظهر توسط mahsa| |

1-اینجا طرح ترافیکی هست من نمی تونم از این جلوتر برم 

2- برای رسیدن به مقصد شما دو تا مسیر هست. یکی نزدیک تر و کم ترافیک تر. یکی دورتر و پرترافیک. فقط مسیر نزدیک یکم پیاده روی دارید.

3- بنزین آزاد می خرم، مجبورم کرایه رو گرون تر بگیرم.

4-مقصد شما اون ور شهره، کرایه ماکزیمم باید بدین

5-این کرایه بدون کولر هست باید پول بیشتری بابت کولر بدین

6-من از میان بر اوردمتون کرایه رو یکم بیشتر بدین.

7- من ده ساله دارم تو این مسیر مسافر کشی می کنم، کرایه اش اینی که من می گم

8- هیچ کی غیر از من شما رو سوار نمی کرد

 9- همین دیروز نیم میلیون خرج ماشین کردم

10- ما همیشه هوای مسافرامون رو داشتیم

11-آقا ببخشید یادم اومد باید جایی می رفتم، میشه همین جا پیاده بشین

12-مسافرکشا الحق بی انصافن

13-مسافری؟ از کجا می یای؟

14- شما باید آدرس دقیق می دادی، به کل این منطقه می گن

15- من تا اینجا رو بلدم، بقیه رو شما بگید کجا برم.

16-مبلغی که بهتون دادم، هیچ کی با این مبلغ این مسیر رو نمی برت تون

نوشته شده در دو شنبه 6 تير 1390برچسب:,ساعت 9:43 بعد از ظهر توسط mahsa| |

شوهر: سلام،من Log in کردم.
زن: لباسی رو که صبح بهت گفتم خریدی؟
شوهر:Bad command or File name.
زن: ولی من صبح بهت تاکید کرده بودم
شوهر:Syntax Error, Abort, Retry, Cancel.
زن: خوب حقوقتو چیکار کردی؟
شوهر:File in Use, Read only, Try after some Time.
زن: پس حداقل کارت عابر بانکتو بده به من.
شوهر:Sharing Violation, Access Denied.
زن: می دونی، ازدواج با تو واقعا یک تصمیم اشتباه بود.
شوهر:Data Type Mismatch.
زن: تو یک موجود بدرد نخور هستی.
شوهر:By Default.
زن: پس حداقل بیا بریم بیرون یه چیزی بخوریم.
شوهر:Hard Disk Full.
زن: ببینم میتونی بگی نقش من تو زندگی تو چیه؟
شوهر:Unknown Virus Detected.
زن: خب مادرم چی؟
شوهر:Unrecoverable Error.
زن: و رابطه تو با رئیست؟
شوهر:The only User withWrite Permission.
زن: تو اصلا منو بیشتر دوست داری یا کامپیوترتو؟
شوهر:
TooMany Parameters.
زن: خوب پس منم میرم خونه بابام.
شوهر: Program PerformedIllegal Operation, It will be Closed.
زن: خوب گوشاتو بازکن، من دیگه بر نمیگردم!
شوهر: Close all Programs and Logout for another User.
زن: می دونی، صحبت کردن باتو فایده نداره، من رفتم.
شوهر: Its now Safe to Turn offyour Computer
 
 

 

نوشته شده در دو شنبه 6 تير 1390برچسب:,ساعت 8:11 بعد از ظهر توسط mahsa| |

 

1- اسم هر جک و جونوری رو روی شما نمی گذارند، از قبیل آهو، غزال، پروانه، شاپرک و موارد دیگر که اینجا جاش نیست!

2- در عروسی می تونید لباسی رو که بارها به تن کردید رو دوباره بپوشید!

3-
می تونید هر صد سال یه بار هم موهاتون رو شونه نکنید و بعد بگید مد روزه!

4- از ترس اینکه کسی سن شما رو بفهمه شناسنامتون رو قایم نمی کنید!

5- مطمئنا استهلاک فک شما به مراتب کمتر است!

6-
مدل لباس دختر شمسی خانم چشمهاتون رو داخل دهانتون سرنگون نمی کنه!

7- در موقع استرس هیچ وقت ناخنهای خود را نمی جوید!

8-
هفته ای دو بار شکست عشقی نمی خورید!

9- لازم نیست از 18 سالگی موهای سرتون رو رنگ کنید چون موهای جوگندمی خیلی هم به شما میاد!

10- فقط شما می تونید برید استادیوم.


ادامه مطلب
نوشته شده در دو شنبه 6 تير 1390برچسب:,ساعت 7:11 بعد از ظهر توسط mahsa| |

موسی مندلسون، پدر بزرگ آهنگساز شهیر آلمانی، انسانی زشت و عجیب الخلقه بود. قدّی
بسیار كوتاه و قوزی بد شكل بر پشت داشت.
موسی روزی در هامبورگ با تاجری آشنا شد كه دختری بسیار زیبا و دوست داشتنی به نام
فرمتژه داشت. موسی در كمال ناامیدی، عاشق آن دختر شد، ولی فرمتژه از ظاهر و هیكل از
شكل افتاده او منزجر بود.
 
زمانی كه قرار شد موسی به شهر خود بازگردد، آخرین شجاعتش را به كار گرفت تا به اتاق
دختر برود و از آخرین فرصت برای گفتگو با او استفاده كند. دختر حقیقتاً از زیبایی
به فرشته ها شباهت داشت، ولی ابداً به او نگاه نكرد و قلب موسی از اندوه به درد
آمد. موسی پس از آن كه تلاش فراوان كرد تا صحبت كند، با شرمساری پرسید :
- آیا می دانید كه عقد ازدواج انسانها در آسمان بسته می شود؟دختر در حالی كه هنوز
به كف اتاق نگاه می كرد گفت : بله، شما چه عقیده ای دارید؟
- من معتقدم كه خداوند در لحظه تولد هر پسری مقرر می كند كه او با كدام دختر ازدواج
كند. هنگامی كه من به دنیا آمدم، عروس آینده ام را به من نشان دادند و خداوند به من
گفت:«همسر تو گوژپشت خواهد بود»
درست همان جا و همان موقع من از ته دل فریاد برآوردم و گفتم:
«اوه خداوندا! گوژپشت بودن برای یك زن فاجعه است. لطفاً آن قوز را به من بده و هر
چی زیبایی است به او عطا كن»فرمتژه سرش را بلند كرد و خیره به او نگریست و از تصور
چنین واقعه ای بر خود لرزید. او سال های سال همسر فداكار موسی مندلسون بود.

نتيجه اخلاقي:
دخترها از گوش خر مي شوند و پسر ها از چشم

 

نوشته شده در چهار شنبه 1 تير 1390برچسب:,ساعت 11:45 قبل از ظهر توسط mahsa| |

بچه ها به ۵ دلیل دوست داشتنی هستند:

۱.گریه می کنند چون گریه کلیدبهشته.

۲.قهرکه می کنند زودآشتی می کنند چون کینه ندارند.

۳.چیزی که می سازند زود خراب می کنند چون به دنیا دلبستگی ندارند.

۴.باخاک بازی می کنند چون تکبر ندارند.

۵.خوراکی که دارند زود می خورند و برای فردا نگه نمی دارند چون

آرزوهای دراز ندارند.

 

نوشته شده در یک شنبه 15 خرداد 1390برچسب:,ساعت 11:13 بعد از ظهر توسط mahsa| |

تنها نجات یافته کشتی، اکنون به ساحل این جزیره دور افتاده، افتاده بود.
او هر روز را به امید کشتی نجات، ساحل را و افق را به تماشا می نشست.
سرانجام خسته و نا امید، از تخته پاره ها کلبه ای ساخت تا خود را از خطرات مصون بدارد و در آن  بیاساید.
اما هنگامی که در اولین شب آرامش در جستجوی غذا بود، از دور دید که کلبه
اش در حال سوختن است و دودی از آن به آسمان می رود.
بدترین اتفاق ممکن افتاده و همه چیز از دست رفته بود.
از شدت خشم و اندوه در جا خشک اش زد. فریاد زد:
« خدایــــا! چطور راضی شدی با من چنین کاری بکنی؟ »
صبح روز بعد با صدای بوق کشتی ای که به ساحل نزدیک می شد از خواب پرید.
کشتی ای آمده بود تا نجاتش دهد. مرد خسته، و حیران بود.
نجات دهندگان می گفتند:
“خدا خواست که ما دیشب آن آتشی را که روشن کرده بودی ببینیم

نوشته شده در یک شنبه 15 خرداد 1390برچسب:,ساعت 11:7 بعد از ظهر توسط mahsa| |

مسئولین یک مؤسسه خیریه متوجه شدند که وکیل پولداری در شهرشان زندگی می‌کند و تا کنون حتی یک ریال هم به خیریه کمک نکرده است.پس یکی از افرادشان را نزد او فرستادند.

مسئول خیریه: آقای وکیل ما در مورد شما تحقیق کردیم و متوجه شدیم که الحمدالله از درآمد بسیار خوبی برخوردارید ولی تا کنون هیچ کمکی به خیریه نکرده‌اید. نمی‌خواهید در این امر خیر شرکت کنید؟

وکیل: آیا شما در تحقیقاتی که در مورد من کردید متوجه شدید که مادرم بعد از یک بیماری طولانی سه ساله، هفته پیش درگذشت و در طول آن سه سال، حقوق بازنشستگی‌اش کفاف مخارج سنگین درمانش را نمی‌کرد؟

مسئول خیریه: (با کمی شرمندگی) نه، نمی‌دانستم. خیلی تسلیت می‌گویم.

وکیل: آیا در تحقیقاتی که در مورد من کردید فهمیدید که برادرم در جنگ هر دو پایش را از دست داده و دیگر نمی‌تواند کار کند و زن و ۵ بچه دارد و سالهاست که خانه نشین است و نمی‌تواند از پس مخارج زندگیش برآید؟

مسئول خیریه: (با شرمندگی بیشتر) نه . نمی‌دانستم. چه گرفتاری بزرگی…

وکیل: آیا در تحقیقاتتان متوجه شدید که خواهرم سالهاست که در یک بیمارستان روانی است و چون بیمه نیست در تنگنای شدیدی برای تأمین هزینه‌های درمانش قرار دارد؟

مسئول خیریه که کاملاً شرمنده شده بود گفت: ببخشید. نمی‌دانستم این همه گرفتاری دارید…
وکیل: خوب. حالا وقتی من به این ها یک ریال کمک نکرده‌ام، شما چه طور انتظار دارید به خیریه شما کمک کنم؟

نوشته شده در یک شنبه 15 خرداد 1390برچسب:,ساعت 11:3 بعد از ظهر توسط mahsa| |

یک روز یک دختر کوچک در آشپزخانه نشسته بود و به مادرش که داشت آشپزى مى‌کرد نگاه مى‌کرد.

ناگهان متوجه چند تار موى سفید در بین موهاى مادرش شد.

از مادرش پرسید: مامان! چرا بعضى از موهاى شما سفیده؟

مادرش گفت: هر وقت تو یک کار بد مى‌کنى و باعث ناراحتى من مى‌شوی، یکى از موهایم سفید مى‌شود.

دختر کوچولو کمى فکر کرد و گفت: حالا فهمیدم چرا همه موهاى مامان بزرگ سفید شده!

نوشته شده در یک شنبه 15 خرداد 1390برچسب:,ساعت 10:52 بعد از ظهر توسط mahsa| |

کساني که به طرف عقربهاي ساعت امضاء مي‌كنند انسان‌هاي منطقي هستند.

كساني كه بر عكس عقربه‌هاي ساعت امضاء مي‌كنند دير منطق را قبول مي‌كنند و بيشتر غير منطقي هستند.

كساني كه از خطوط عمودي استفاده مي‌كنند لجاجت و پافشاري در امور دارند.

كساني كه از خطوط افقي استفاده مي‌كنند انسان‌هاي منظّم هستند.

كساني ك با فشار امضاء مي‌كنند در كودكي سختي كشيده‌اند.

كساني كه پيچيده امضاء مي‌كنند شكّاك هستند.

كساني كه در امضاي خود اسم و فاميل مي‌نويسند خودشان را در فاميل برتر مي‌دانند.

كساني كه در امضاي خود فاميل مي‌نويسند داراي منزلت هستند.

كساني كه اسمشان را مي‌نويسند و روي اسمشان خط مي‌زنند شخصیت خود را نشناخته‌اند.

كساني كه به حالت دايره و بيضي امضاء مي‌كنند ، كساني هستند كه مي‌خواهند به قله برسند

نوشته شده در شنبه 14 خرداد 1390برچسب:,ساعت 9:25 بعد از ظهر توسط mahsa| |

 

 

1- خاله

معنای لغوی :خواهر مادر

معنای استعاره ای : هر زنی که با مادر رابطه ی گرم و صمیمی داشته باشد .

نقش سمبلیک : یک خانم مهربان و دوست داشتنی که خیلی شبیه مادر است و همیشه برای شما آبنبات و لباس می خرد .

غذای مورد علاقه :
آش کشک.
ضرب المثل : خاله را میخواهند برای درز ودوز و گرنه چه خاله چه یوز. خاله ام زائیده، خاله زام هو کشیده. وقت خوردن خاله خواهرزاده رو نمی شناسه. اگه خاله ام ریش داشت، آقا داییم بود .

زیر شاخه ها : شوهر خاله: یک مرد مهربان که پیژامه می پوشد و به ادبیات و شکار علاقه مند است.
دختر خاله/پسر خاله: همبازی دوران کودکی  که یا در بزرگسالی عاشقش می شوید اما با یکی دیگه ازدواج می کنید یا باهاش ازدواج می کنید اما عاشق یکی دیگه هستید .

مشاغل کاذب : خاله زنک بازی، خاله خانباجی .

چهره های معروف : خاله خرسه، خاله سوسکه.

داشتن یک خاله ی مجرد در کودکی از جمله نعمات خداوندی است .
 
عمه و دایی و عمو  در ادامه مطلب
 

 


ادامه مطلب
نوشته شده در جمعه 13 خرداد 1390برچسب:,ساعت 1:32 بعد از ظهر توسط mahsa| |


Power By: LoxBlog.Com